ابراهیم بحرانی وکیل دادگستری

ღ به وبلاگ من خوش اومدید ღ

                                                     

 

                                 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

                                                          ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

                         

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: جمعه 18 اسفند 1398برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شرح ماده 2 قانون مجازات اسلامی

تنظیم ونگارش:ابراهیم بحرانی وکیل دادگستری بوشهر

ودانشجوی دکترای حقوق

ماده 2:هر رفتاری اعم از فعل وترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می شود.

هر=واژه ای عام است   رفتار=واژه ای که در قانون جدید اضافه شده است  ونظر شخصی این که منظور مقنن این بوده است که هر جا از واژه «رفتار» استفاده شود منظورش اعم از فعل و ترک فعل می باشد و دوم این که عنصر مادی جرائم فعل و ترک فعل است. و فعل ناشی از ترک فعل به عنوان عنصر مادی شناخته نمی شود. هر چند استاد اردبیلی ماده 295 قانون جدید را مصداق فعل ناشی از ترک فعل می دانند. ولی جناب دکتر میر محمد صادقی معتقدند که ماده 295 مصداق ترک فعل است نه فعل ناشی از ترک فعل است که به نظر اینجانب نیز به طور کلی  فعل ناشی از ترک فعل مصداق ندارد. و اینجانب نظر ارجع را نظر دکتر میر محمد صادقی می دانم و اگر پرسیده شود که عنصور مادی جرائم، فعل و ترک فعل است پس گفتار و حالت و داشتن و نگه داری چه می شود. از طرفی رفتارهای مانند ترساندن و ... که موجب قتل می شود  عنصر مادی محسوب می شود. اگر کمی گذشت داشته باشیم و با تسامح نگاه کنیم این ها را می شود از باب فعل دانست. ادامه ماده که در قانون ... قانون را نباید با شرع مساوی دانیم پس بحث ماده 220 اینجا پیش می آید اگر امکان استناد به شرع نیست پس ماده 220 جه می گوید؟

حالت یک رفتار دیگریست مجموع فعل و ترک فعل که رفتار مجرمانه خاصی است مثل اعتیاد ، به همین خاطر است که گفتیم با تسامح و گذشت نگاه کنیم . مثلاٌ اعتیاد در نتیجه فعل است آن هم استفاده از مواد مخدر

ماده 220:

در مورد حدودی که در این قانون ذکر نشده است طبق اصل 167 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عمل می شود. این موضوع اختلافی بین اساتید است .

وقتی قانون گفته در مورد حدودی که: یعنی فقط حد. پس وقتی کسی مرتد می شود در انیجا امکان رجوع به شرع وجود دارد. البته بعضی از فقه ها معتقدند حد اعم است از حد و تعزیر است و برای آن      قائل نشدند. در این زمینه  به مقاله اجرای حدود در زمان غیبت از استاد محقق دامادمراجعه فرمایید. در سایر موارد برای تعیین شرایط و تعیین تعریف به شزع رجوع می شود نه برای جرم انگاری. قانون صرفه قانون مجازات نیست و می تواند شامل هر قانون جزایی عام و خاص شود... برای آن مجازات تعیین شده باشد.

«مجازات» عکس العملی است با ویژگی ها و اهداف کاملاٌ مشخص. پس با این حال اقدامات تامینی و تربیتی را نمی توان مجازات شناخت هر چند نمی توان آنها را بدون قانون اعمال نمود. البته در قوانین قبلی اقدامات تامینی و تربیتی هم در تعریف مجازات ها بیان شده بود ولی با توجه به این موضوع که اقدامات تامینی و تربیتی  جنبه انتقام جویانه نداشته و برای حالت خطرناک لازم العمال بودند منطقی بود که از تعریف جرم خارج شود هر چند دکتر اردبیلی معتقد هستند که نباید این اتفاق می افتاد پس ماده 2 را با ماده 12 اشتباه نگیریم جرم محسوب می شود به نظرم ماده 2 مبین اصل قانونی بودن جرم است نه جرم مجازات. ماده 12 احراز صلاحیت دادگاه شرط است البته توسط خود دادگاه. جرم کنشی است که با واکنشی مثل مجازات روبه رو می شود پس حقوق جزایی ما حول محور جرم و مجازات است این واکنش، واکنش جامعه است.

تفسیر مضیق قوانین جزایی عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایی ماهوی است.اصل قانونی بودن جرم و مجازات دو نتیجه اصلی و مسلم در بر دارد.

مبانی شرعی این اصل در نظام جزایی اسلام:

1- آیه( لا یکلف الله نفساٌ الا ما آتیها)

2- آیه ( ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاٌ)

3- حدیث رفع

4- اصل اباحه

5- قاعده قبع عقاب بلا بیان

6- قاعده فقهی دراء (تدراء الحدود بالشبهات)

تفسیر مضیق یعنی تفسیر که منحصر در چهارچوب الفاظ قانون بوده و از منطوق صریح آن تجاوز نمی کند پس هر کجا تردید شود که جرم واقع شده یا نه اصل بر عدم وقوع جرم است و قانون باید به نفع متهم تفسیر شود.

تفسیر مضیق قوانین جزایی یعنی حول محور ماده می گردیم و نیاید از خود ماده و سایه اش فاصله بگیریم البته سایه اش سایه بعد از ظهر باشد که خیلی طولانی است که منظور نیست سایه دم ساعت 14. مثل دیدید که در ماده 3 گفتیم مقنن قبلاٌ از واژه کسانی که استفاده کرده بود ولی در قانون جدید اشخاصی که استفاده کرده است در مورد جرم توهین قانونگذار گفته: توهین و فحاشی به افراد اگر مستلزم حد نباشد فلان مجازات را دارد. «افراد» یعنی شخص حقیقی و نمی توان از از این نص خارج شد و کسی را که به یک شرکت توهین کند مشمول مقررات این ماده نیست.اگر توجه کنیم ، گفته اگر مستلزم حد نباشد منظورش حد قذف می باشد اگر بخواهیم افراد را به اشخاص حقیقی هم تسری دهیم باید بگوییم که باید حد را هم جاری کنیم یعنی باید بگوییم شرکت شیرین عسل با آناتا زنا کرده باید ثابت کند  حرفش را وارد دانسته و حد قذف محکوم می شود پس اگر از تفسیر مضیق خارج شود این اتفاق هم می افتد که طرف قذف محکوم می کنیم به هر حال نتیجه دوم اصل ،قانونی بودن جرایم مجازات ها عطف بماسبق نشدن قوانین جزایی است که مقررات آن در ماده 10 آماده است

ماده 10:

در مقررات ،نظامات دولتی مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقع جرم مقرر شده است و مرتکب هیچ رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل نمی توان به موجب قانون موخر به مجازات یا اقدامات تامینی یا تربیتی محکوم کرد. لیکن چنانچه پس از وقوع جرم، قانونی مبنی بر تخفیف یا عدم اجرای مجازات یا اقدامات تامینی و تربیتی یا از جهاتی مساعد تر به حال مرتکب وضع شود نسبت به جرائم سابق بر وضع آن قانون تا صدور حکم قطعی موثر است .

امروزه اساتید سیاست جزایی براین باورند که  از مواردی را که مشمول تعزیرات منصوص نبوده در تبصره 115 آمده است ولی در ماده 10 ذکر نشده است و ظاهر چنین به نظر می رسد که تعزیرات منصوص هم مثل حدود،قصاص و دیات بوده و حکم ماده 10 شامل تعزیرات منصوص نمی شود. مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقوع جرم مقرر شده است.

سوال: ما در موضوع ماده 220 آیا جز حد ضغث حد دیگر داریم؟

حد ارتداد هم میشود مشمول ایم ماده دانست این خروج بر اساس نص صدر ماده است هم رای و وحدت رویه 45 مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقع جرم مقرر شده باشد این را با ماده 2 تطبیقی مطالعه شود. ( قابل توجه داوطلبان آزمون های حقوق)

 

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: جمعه 31 مرداد 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بسمه تعالي قانون حمايت خانواده و قانون مجازات اسلامي جديد قانون حمايت خانواده پس از سالها بحث و فراز و نشيب جهت اجرا ابلاغ و ملاك عمل محاكم گرديد. نوآوريهايي اين قانون محل توجه علماي حقوق و انديشمندان است و بحثهائي نيز صورت گرفته و ابهاماتي نيز در اجراء وجود دارد كه سؤالاتي را براي قضات محترم محاكم ايجاد كرده . يكي از سؤالات اساسي كه حوزه محاكم خانواده و جزائي و دادسرا را به خود مشغول نموده، فصل هفتم قانون و مقررات كيفري است. چنانچه مواد مرتبط در اين بخش ضمن اعلام جرائمي مانند عدم ثبت واقعه ازدواج و طلاق ، عقد نكاح دختر قبل از رسيدن به 13 سال تمام، ازدواج تبعه خارجي با زن ايراني بدون اجازه دولت، انكار يا ادعاي بي اساس زوجيت ، ترك انفاق ،‌ممانعت از ملاقات طفل با ذي حق ، صدور گواهي خلاف توسط پزشك ثبت ازدواج يا طلاق بدون اخذ گواهي لازم توسط سردفتر ، مجازات آن را براساس درجات هشتگانه ماده 19 لايحه قانون مجازات اسلامي تعيين نموده است و اين در حالي است كه لايحه قانون مجازات اسلامي براي پنج سال اجراي آزمايشي در تاريخ 2/5/90 به تصويب كميسيون قضائي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي رسيده ليكن تاكنون مراحل تصويب و ابلاغ نهائي آن صورت نگرفته مضافاً بند 9 ماده 58 قانون حمايت خانواده صراحتاً مواد (642) و (645) و (646) قانون مجازات اسلامي مصوب 2/3/1375 را نسخ كرده به عبارتي اصل جرم انگاري صورت گرفته و برخي اعمال جرم اعلام شده و عنصر قانوني كامل است وليكن  با توجه به فسخ مجازاتهاي مرتبط در قانون مجازات سال 1375 و عدم ابلاغ قانون مجازات جديد خلأ و فقدان مجازات وجود دارد . اين رويه غيرمعمول قانونگذاري قبلاً نيز اتفاق افتاده چنانچه در قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غير مجاز مصوب 7/6/1390 نيز چنين موردي تكرار شده و قانونگذار به اجراي مجازاتهاي مندرج در مواد 19،36و 38 لايحه حكم كرده است .براي برون رفت از ابهام نظراتي مانند استمرار عمل به مواد 642و645و646 وجود دارد كه با توجه به نسخ صريح آنها، محل اعتنا نيست از طرفي بنا به صريح اصل 167 ق. ا. و ماده 3 قانون آئين دادرسي دادگاهها، قاضي مكلف به يافتن حكم هر دعوا در قوانين مدونه است و اگر نيابد با استناد به منابع معتبر اسلامي يا فتاواي معتبر حكم قضيه را صادر مي نمايد و نمي تواند به بهانه سكوت يا نقص يا اجمال يا تعارض قوانين مدونه از رسيدگي به دعوا و صدور حكم امتناع ورزد و اگر به عذر سكوت يا اجمال يا تناقض قانون از قبول شكايت يا رسيدگي به آن امتناع كند به حبس و انفصال دائم از شغل قضائي محكوم خواهد شد . ( ماده 597) ق.م.ا مصوب1375)گرچه اميدواريم طي روزهاي آينده قانون مجازات اسلامي جديد ابلاغ گردد. مع الوصف در شرايط فعلي با توجه به عدم وجود مجازات و با عنايت به قاعده ‌»‌التعزير بما يراه الحاكم » بايد تعيين مجازات را به تشخيص حاكم واگذار كرد در اين ميان توجه به دو موضوع ضروري است اول اينكه مقصود از حاكم مجتهد جامع الشرايط و سپس فقيه جامع الشرايط و قضات ماذون با تفويض فقيه جامع الشرايط مي باشند دوم به جهت ضرورت رعايت عدالت براي افراد جامعه و عدم تشتت ، همكاران محترم ترجيحاً بايد از همان مجازاتهاي مندرج در قانون مجازات اسلامي جديد استفاده نمايند. البته نه به عنوان قانون حاكم بلكه به عنوان راهكار تعزير و وحدت ملاكي براي موارد مشابه و پس از ابلاغ قانون در روزهاي آينده مي توان صراحتاً مواد قانوني را نيز مورد استناد قرار داد.

 

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 ﻗﺎﻧﻮن دﻳﻮان ﻋﺪاﻟﺖ اداري

ﻓﺼﻞ اول ـ ﺗﺸﻜﯿﻼت
ﻣﺎده١ ـ در اﺟﺮاء اﺻﻞ ﻳﻜﺼﺪ و ھﻔﺘﺎد و ﺳﻮم (١٧٣) ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﻲ ﺟﻤﮫﻮري اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر
رﺳﯿﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﻳﺎت، ﺗﻈﻠﻤﺎت و اﻋﺘﺮاﺿﺎت ﻣﺮدم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺄﻣﻮرﻳﻦ و ادارات و آﺋﯿﻦﻧﺎﻣﻪھﺎي دوﻟﺘﻲ ﺧﻼف ﻗﺎﻧﻮن
ﻳﺎ ﺷﺮع ﻳﺎ ﺧﺎرج از ﺣﺪود اﺧﺘﯿﺎرات ﻣﻘﺎم ﺗﺼﻮﻳﺐﻛﻨﻨﺪه، دﻳﻮان ﻋﺪاﻟﺖ اداري زﻳﺮﻧﻈﺮ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﺗﺸﻜﯿﻞ
ﻣﻲﺷﻮد.
ﻣﺎده٢ـ دﻳﻮان ﻋﺪاﻟﺖ اداري ﻛﻪ در اﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮن » دﻳﻮان» ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﻲﺷﻮد، در ﺗﮫﺮان ﻣﺴﺘﻘﺮ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻌﯿﯿﻦ
ﺗﻌﺪاد ﺷﻌﺐ دﻳﻮان، ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻨﮫﺎد رﺋﯿﺲ دﻳﻮان و ﺗﺼﻮﻳﺐ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ اﺳﺖ.
ﻣﺎده٣ـ ﻗﻀﺎت دﻳﻮان ﺑﺎﻳﺪ داراي ﭘﺎﻧﺰده ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻛﺎر ﻗﻀﺎﺋﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. در ﻣﻮرد ﻗﻀﺎت داراي ﻣﺪرك
ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ ﻳﺎ دﻛﺘﺮا در ﻳﻜﻲ از ﮔﺮاﻳﺸﮫﺎي رﺷﺘﻪ ﺣﻘﻮق ﻳﺎ ﻣﺪارك ﺣﻮزوي ﻣﻌﺎدل، داﺷﺘﻦ ده ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ
ﻛﺎر ﻗﻀﺎﺋﻲ ﻛﺎﻓﻲ اﺳﺖ.
ﺗﺒﺼﺮه ـ ﻗﻀﺎت ﺷﺎﻏﻞ در دﻳﻮان و ﻗﻀﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﭘﻨﺞ ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻛﺎر ﻗﻀﺎﺋﻲ در دﻳﻮان دارﻧﺪ، از
ﺷﻤﻮل اﻳﻦ ﻣﺎده ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ ھﺴﺘﻨﺪ.
ﻣﺎده٤ـ رﺋﯿﺲ دﻳﻮان ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﻜﻢ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﻣﻨﺼﻮب ﻣﻲﺷﻮد، رﺋﯿﺲ ﺷﻌﺒﻪ اول دﻳﻮان ﻧﯿﺰ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ
و ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز ﻣﻌﺎون و ﻣﺸﺎور ﺧﻮاھﺪ داﺷﺖ. ﻗﻀﺎت دﻳﻮان ﺑﻪﭘﯿﺸﻨﮫﺎد رﺋﯿﺲ دﻳﻮان و ﻳﺎ ﺣﻜﻢ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه
ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﻣﻨﺼﻮب ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ.
ﻣﺎده٥ ـ ﺗﺸﻜﯿﻼت ﻗﻀﺎﺋﻲ و اداري دﻳﻮان ﺗﻮﺳﻂ رﺋﯿﺲ دﻳﻮان ﭘﯿﺸﻨﮫﺎد و ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺐ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ
ﻣﻲرﺳﺪ.
ﻣﺎده٦ ـ ﺑﻮدﺟﻪ دﻳﻮان در ردﻳﻒ ﻣﺴﺘﻘﻞ ذﻳﻞ ردﻳﻒ ﺑﻮدﺟﻪ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺧﻮاھﺪ ﺷﺪ.
ﻣﺎده٧ـ ھﺮ ﺷﻌﺒﻪ دﻳﻮان داراي ﻳﻚ رﺋﯿﺲ و دو ﻣﺴﺘﺸﺎر ﺧﻮاھﺪ ﺑﻮد. ﻣﻼك در ﺻﺪور رأي، ﻧﻈﺮ اﻛﺜﺮﻳﺖ
اﺳﺖ. آراء ﺻﺎدره ﺗﻮﺳﻂ ﺷﻌﺐ دﻳﻮان ﻗﻄﻌﻲ اﺳﺖ.
ﻣﺎده٨ ـ در ﺻﻮرت ﻣﺮﺧﺼﻲ ﻳﺎ ﻋﺪم ﺣﻀﻮر رﺋﯿﺲ ﺷﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﺪت ﺑﯿﺶ از دو ھﻔﺘﻪ ﻣﺘﻮاﻟﻲ، ﻳﻜﻲ از
دادرﺳﺎن ﻋﻠﻲاﻟﺒﺪل ﺑﺎ اﺑﻼغ رﺋﯿﺲ دﻳﻮان ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ وي ﻣﻲﺷﻮد. ھﻤﭽﻨﯿﻦ ھﺮﮔﺎه رﺋﯿﺲ ﺷﻌﺒﻪ اول در رأي
ﺷﺮﻛﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ اﺑﻼغ وي ﻳﻜﻲ از دادرﺳﺎن ﻋﻠﻲاﻟﺒﺪل در رﺳﯿﺪﮔﻲ و ﺻﺪور رأي ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﻣﺎده٩ـ ﺗﻌﺪادي ﻛﺎرﺷﻨﺎس از رﺷﺘﻪھﺎي ﻣﻮردﻧﯿﺎز دﻳﻮان ﻛﻪ ﺣﺪاﻗﻞ داراي ده ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻛﺎر اداري و
ﻣﺪرك ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ﻳﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺸﺎور دﻳﻮان ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ.
در ﺻﻮرت ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﻣﺸﺎوره و ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺑﻪ درﺧﻮاﺳﺖ ﺷﻌﺒﻪ، ﭘﺮوﻧﺪه ﺑﻪ ﻣﺸﺎور ﻳﺎ ﻣﺸﺎوران ارﺟﺎع
ﻣﻲﺷﻮد. ﺷﻌﺒﻪ ﭘﺲ از ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﺰﺑﻮر ﻣﺒﺎدرت ﺑﻪ ﺻﺪور رأي ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﺗﺒﺼﺮه١ـ ﻣﺸﺎوران ﻣﻮﺿﻮع اﻳﻦ ﻣﺎده ﻻزم اﺳﺖ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺷﺮط ﻋﻠﻤﻲ و ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻛﺎر ﻣﻨﺪرج در اﻳﻦ ﻣﺎده،
داراي ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺬﻛﻮر در ﺑﻨﺪھﺎي (١) ﺗﺎ (٤) ﻣﺎده واﺣﺪه ﻗﺎﻧﻮن ﺷﺮاﻳﻂ اﻧﺘﺨﺎب ﻗﻀﺎت ﻣﺼﻮب١٣٦١/٢/١٤ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺗﺒﺼﺮه٢ـ ﻣﺸﺎوران ﻣﺰﺑﻮر ﭘﺲ از اﺣﺮاز ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺑﺎ ﺣﻜﻢ رﺋﯿﺲ ﻗﻮه ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ﺑﻪﺻﻮرت اﺳﺘﺨﺪام رﺳﻤﻲ ﻳﺎ
ﻗﺮاردادي ﻣﻨﺼﻮب ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و ﺣﻘﻮق و ﻣﺰاﻳﺎي آﻧﺎن ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ ﺣﻘﻮق و ﻣﺰاﻳﺎي دادرﺳﺎن ﻋﻠﻲاﻟﺒﺪل دﻳﻮان ﺧﻮاھﺪ ﺑﻮد.
ﻣﺎده١٠ـ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺠﺪﻳﺪﻧﻈﺮ در آراء ﺷﻌﺐ دﻳﻮان در ﻣﻮاردي ﻛﻪ در ﻣﻮاد ﺑﻌﺪي اﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪه
اﺳﺖ، ﺷﻌﺐ ﺗﺸﺨﯿﺺ دﻳﻮان از ﻳﻚ رﺋﯿﺲ ﻳﺎ دادرس ﻋﻠﻲاﻟﺒﺪل و ﭼﮫﺎر ﻣﺴﺘﺸﺎر ﺗﺸﻜﯿﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﻣﻼك در
ﺻﺪور رأي، ﻧﻈﺮ ﻣﻮاﻓﻖ ﺣﺪاﻗﻞ ﺳﻪ ﻋﻀﻮ اﺳﺖ.
ﺷﻌﺐ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﻣﺬﻛﻮر در اﻳﻦ ﻣﺎده، ﺻﻼﺣﯿﺖ رﺳﯿﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮ ﭘﺮوﻧﺪهھﺎ را ﻧﯿﺰ دارﻧﺪ.
ﻣﺎده١١ـ ھﯿﺄت ﻋﻤﻮﻣﻲ دﻳﻮان ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﻳﻔﺎء وﻇﺎﻳﻒ و اﺧﺘﯿﺎرات ﻣﻨﺪرج در اﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮن، ﺑﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﺣﺪاﻗﻞ دو
ﺳﻮم ﻗﻀﺎت دﻳﻮان ﺑﻪ رﻳﺎﺳﺖ رﺋﯿﺲ دﻳﻮان و ﻳﺎ ﻣﻌﺎون ﻗﻀﺎﺋﻲ وي ﺗﺸﻜﯿﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﻣﻼك در ﺻﺪور رأي، ﻧﻈﺮ
اﻛﺜﺮﻳﺖ اﻋﻀﺎي ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
ﺗﺒﺼﺮه ـ ﻣﺸﺎوران ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺎده (٩) اﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ دﻋﻮت رﺋﯿﺲ دﻳﻮان ﺑﺪون ﺣﻖ رأي، در ﺟﻠﺴﺎت
ھﯿﺄت ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮده و در ﺻﻮرت ﻟﺰوم ﻧﻈﺮات ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﻮد را ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
ﻣﺎده١٢ـ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﺟﺮاء اﺣﻜﺎم ﺻﺎدره از ﺷﻌﺐ دﻳﻮان، واﺣﺪ اﺟﺮاء اﺣﻜﺎم زﻳﺮﻧﻈﺮ رﺋﯿﺲ دﻳﻮان ﻳﺎ ﻳﻜﻲ از
ﻣﻌﺎوﻧﺎن وي ﺗﺸﻜﯿﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﺗﻌﺪادي دادرس ﻋﻠﻲاﻟﺒﺪل اﻗﺪام ﺑﻪاﺟﺮاء اﺣﻜﺎم ﺻﺎدره ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.

ادامه مطلب
نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

             tag

نویسنده: ابراهیم ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , bahrani2013.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com